loading...
پرورشی
تبلیغات

روح اله دهنوی بازدید : 757 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

 

آموزش حروف الفبای قرآن به روش بازی(ابتکاری)

 

 

این بازی را بعد از این که دانش آموزان را با حروف الفبای عربی آشنا کردید جهت یادگیری

بهتر و تنوع کلاس با دانش آموزان خود اجرا کنید

 

(جهت آموزش حروف الفبا به روش قصه گویی و پاورپونت اینجا کلیک کنید)(ابتکاری)

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 1704 دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

سوگند نامه جشن تکلیف

پیشنهاد میشود در آخر مراسم جشن تکلیف ، دانش آموزان دستان خود را با هم حلقه کنند و بالا بیاورند و یکی از دانش آموزان به نیابت از بقیه متن سوگند نامه را قرائت نماید و در آخر دانش آموزان عکس های خود را در حاشیه برگه سوگند نامه چسبانده و معلم برگه سوگند نامه را در کلاس نصب نماید.

 

جهت دانلود روی تصویر کلیک کنید

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 314 شنبه 09 خرداد 1394 نظرات (0)

بر اکبر رعنا ، گل لیلا صلوات
بر  روی جوان ، دلبر بابا صلوات
در باغ علی بوی پیمبر پیچید
بر شبه پیمبر ، شه خوبان صلوات

*****

بر هیبت سردار جوانان صلوات

بر قامت زیبای مریدان صلوات

آمد به جهان غنچه ی تکبیر حسینی

بر بیرق میدان دلیران صلوات

*****

بر آیینه جمال طاها صلوات        
 
بر نور دل زاده ی زهرا صلوات
در گلشن لیلا بشکفته یک گل     
بر روی جمال گل لیلا  صلوات

 

روح اله دهنوی بازدید : 296 شنبه 09 خرداد 1394 نظرات (0)

شبیه ترین غنچه به بهار

 

می‏ آیی و کائنات به تو سلام می‏کند.

عطر آرام تو که از افق لبریز می‏شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‏ایستد.

آفتاب در پیشانی تو شدت می‏گیرد.

تمام میوه ‏های درختان شاداب می‏شوند و برگ‏های سبز برای تو شعر می‏خوانند.

گل‏های سرخ از لبخندهای بی‏ مضایقه تو جان می‏گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‏ریزند.

همه موج ‏ها از تو یاد گرفته‏ اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.

 

ادامه مطالب...

 

در آغوش باران

 

حماسه از چشم‏ های تو آغاز می‏شود در روزی داغ و خون‏ آلود.

رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.

امروز می ‏آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه‏ ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده ‏های نخستینت، شکفتن آغاز می‏کند.

ادامه مطالب...

 

برانگیخته از شور نوزاد

 

 

در کوچه باغ‏های کهنسال زمین، آسمانی ‏ترین عاشقانه ‏های یک جوان است که جاری است و در جسم خاموش شب، یاد دوباره‏ای از خورشیدِ مهرانگیز پیامبر است که روان.

نگاه تقویم ‏ها پر از بهار می‏شود، دلاویز؛ و کتاب خاطرات دنیا، بوستانی می‏شود عطرافشان.

ادامه مطالب...


 



 


روح اله دهنوی بازدید : 309 شنبه 09 خرداد 1394 نظرات (0)
روح اله دهنوی بازدید : 225 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (0)

 

شبیه ترین غنچه به بهار

 

می‏ آیی و کائنات به تو سلام می‏کند.

عطر آرام تو که از افق لبریز می‏شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‏ایستد.

آفتاب در پیشانی تو شدت می‏گیرد.

تمام میوه ‏های درختان شاداب می‏شوند و برگ‏های سبز برای تو شعر می‏خوانند.

گل‏های سرخ از لبخندهای بی‏ مضایقه تو جان می‏گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‏ریزند.

همه موج ‏ها از تو یاد گرفته‏ اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.

همه نام تو را می‏دانند. همه تو را می‏شناسند. تو شبیه ‏ترین غنچه ‏ها به بهاری، تو شبیه ‏ترین شکوفه ‏های ازل به پیامبری  .

همه عطر تو را می‏ شناسند؛ نارنج ‏ها، ابرها، بادها و گنجشک‏ ها.

نام تو در خون همه گلبرگ‏ های زیبا جریان دارد.

همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می‏گیرند.

تمام اردیبهشت ‏ها از آغوش گرامی تو جان می‏گیرند.

بهشت، بهانه ‏ای‏ست برای دیدن تو. بی‏ تو، بهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی‏ پایان ختم می‏شود.

تو مسافر تمام قلب‏ هایی هستی که پرنده‏ ها را دوست دارند.

ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏شود و روز در پیراهن تو تکثیر می‏شود.

با تو می‏توان خورشید را به کوچک‏ترین ایوان ‏ها دعوت کرد و باران را مهمان تمام شیشه ‏های غبار گرفته بی‏رهگذر. امشب به یمن آمدنت تمام آینه‏ ها قد می‏کشند.

ابرها همه باران می‏شوند تا بی‏ واسطه گونه ‏های بهشتی ‏ات را ببوسند.

با آمدنت، عشق به مهمانی خانه‏ های فراموش شده می‏رود و سقف خانه ها ستاره ‏پوش می‏شوند.

 

عباس محمدی

روح اله دهنوی بازدید : 292 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (0)

 

در آغوش باران

 

حماسه از چشم‏ های تو آغاز می‏شود در روزی داغ و خون‏ آلود.

رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.

امروز می ‏آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه‏ ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده ‏های نخستینت، شکفتن آغاز می‏کند.

در وجودت تکه‏ ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می‏ تراود.

روشنای چهره ‏ات با اُفق‏های دور و درخشان نسبت دارد. ریشه ‏ات از مقدم‏ترین رودخانه آب می‏خورد.

نخل‏ها، پیش قامتت کوچک می‏ نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی!

نامت از دهان زمین نمی ‏افتد.

آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید، همبازی کودکی‏ ات و عشق، همسفره همیشگی توست.

قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می‏خورند.

پرندگان، چشم بر قانون رهایی‏ ات دوخته‏ اند.

می‏آیی و پنجه در پنجه کوه می‏افکنی و فرو می‏ریزی‏اش.

می ‏آیی و از جای گام‏ های سپیدت، درختانی از آینه قد می‏کشند.

بر اسب که می‏نشینی، بارانی از ستاره باریدن می‏گیرد.

مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می‏ریزد.

تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت.

آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می‏اندازد که نفس‏ های شیعه را بریده بریده می‏خواهند.

در آغوش باران زاده شده‏ای و از سینه بهار، شیر نوشیده‏ای.

از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.

کوهستان ‏ها، هوای پاک نفس‏ هایت را به عاریت گرفته ‏اند.

شاعرانه ‏ترین واژه ‏ها، شعر بلند حماسه‏ ات را سرودن نمی‏توانند. محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خون رنگ عاشورا می‏درخشد.

لب‏های ترک خورده ‏ات، سال‏هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.

صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می‏زنم، ردّ نگاه‏ های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می‏کند. تو اردیبهشت فصل‏های جهانی.

خاکستری‏ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می‏دارد.

امروز می ‏آیی و ما فانوس ‏های عاشقی در دست، میلاد خجسته ‏ات را نور می ‏پاشیم.

می‏ آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می‏ نشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می‏خوانند.

 

گردآوری :گروه ادبیات تبیان زنجان

روح اله دهنوی بازدید : 338 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (0)

 

برانگیخته از شور نوزاد

 

 

در کوچه باغ‏های کهنسال زمین، آسمانی ‏ترین عاشقانه ‏های یک جوان است که جاری است و در جسم خاموش شب، یاد دوباره‏ای از خورشیدِ مهرانگیز پیامبر است که روان.

نگاه تقویم ‏ها پر از بهار می‏شود، دلاویز؛ و کتاب خاطرات دنیا، بوستانی می‏شود عطرافشان.

گنجایش هستی از این بیش نیست و این همه از نام اوست در مدینه. به رنگ همیشه می ‏آید تا گام‏ های جوان امّا جامانده را به خدا بکشاند و دست‏های پر تحرّک امّا درمانده را به دامان سبزنیایش برساند.

... تا رعناییِ خویش را به پای برترین محبّت نهد و دور از خوشایندِ این سرا و ستایش‏های پوچ، شکفتگی خویش را فدای والاترین عشق نماید. سر نهادن او به دُرّ واژه ‏های پدر، ترسیم واقعی ادب و درس مهمّی از احترام است.

او آمده تا به موازات همین سپاسگزاری، پا در رکاب پدر، فضای بسته شب را به مذلّت بیفکند، تا تشعشعی دلنواز وزیدن بگیرد. آمده تا ندای سبز عرفان را در شریان‏های زیست بپراکند و رگه‏ های شفاف قرآن را حتّی از سکوتش بشنویم.

در این تفرجِ همه گیر و مراسم برانگیخته از شور نوزاد، چه تبسّم‏هایِ شیرینی تعارف می‏شود!

در این ناگهان پر از شادباش، چه خاک‏های خشکی که بَر می‏دهند و همین طور میوه ‏های کال ذهن است که به روشنیِ پر رنگ می‏رسد.

او آمده تا نام سپیدش که از تمامیِ گیتی پیشی گرفته، نوید بر خاکی باشد که همه رقم سیاهه عصیان در آن انباشته شده.

هنوز مفاخر «بنی هاشم»، نیکی‏ ها و مناقب و کردار زلال او را برمی‏شمرند. ایده‏ های جوان و نوین او، اندیشه ‏های تازه و پر طراوتش، هماره زبانزد است.

رخساره ‏های تابان، پاکْ نهادی و خوشخویی و منطق ارجمند او را به پیامبر عطوفت شبیه می‏دانند.

این جاست که باید انگشت حیرت گزید از خورشیدهای تکثیر در پنجره ‏هایِ رو به اشراق.

باید شگفت‏زده شد با منظره‏ای از این دست که تا بی ‏نهایت زیبا می‏رود.

ارزانی آینه ‏ها برق این نگاه ‏های نرم و گران سنگ

و تقدیم لحظات انسان، وجد و سرور در این گلگشت مفرّح.

 

محمدکاظم بدرالدین

روح اله دهنوی بازدید : 13652 چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

 

اشعار سلام و صلوات ویژه میلاد امام حسین(ع)

 

بر میوۀ قلب و جانِ زهرا صلوات

رخسارِ حسین،آن مه زیبا صلوات

تقدیم و نثارِ میهمانان عزیز

بر احمد و بر علیّ و زهرا صلوات

 

...........................

 

بر آنچه که شد هادىِ فطرس صلوات

خوانیم به دل شادى فطرس صلوات

میلاد حسین عید آزادى اوست

بر لحظه ى آزادى فطرس صلوات

...........................

بی حبِّ علی و آل او در عرصات

هرگز نخرند از کسی صوم و صلات

در حشر نتیجه می دهد عشق حسین

دیگر همه هیچ بر محمد صلوات

..........................

بر روی حسین نور داور صلوات

بر موی ابوالفضل دلاور صلوات

میلاد حسین است و ابوالفضل رشید

بفرست تو بر این دو برادر صلوات

........................

به گل احمر دیقه زهرا صلوات

به صفا بخش دل سید بطحا صلوات

به نکو مظهر حریت و ایمان و شرف

به حسین بن علی شافع فردا صلوات

 

 

 

........................

 

رخســار شـــــهیدِ کربلا را صلوات

ســالارِ قیـــامِ نینـــــــوا را صلوات

جانها به فـــدای نـامِ والای حسین

آن نورِ دو چشمِ مصطفی را صلوات

------------------

ســــالارِ شــهیـــــدِ کربـلا را صــــــلوات

تقــــــدیـــــم بـر آن نــگارِ والا صـــــلوات

او زینت عرش و زینت دوشِ نبیـســـت

بـر زینـت عرش؛ آن دلارا صــــــــــلوات

----------------------

شیران دلیر کربلا را صلوات

آن جمعِ خیام نینوا را صلوات

بر ساقیِ لشکر و علمدار سپاه

تقدیم به نورِ چشمِ زهرا صلوات

روح اله دهنوی بازدید : 2237 سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

برنامه های پیشنهادی ویژه میلاد امام حسین(ع)

شما می توانید بنا به سلیقه و امکانات موجود در مدرسه برنامه های زیر را اجرا نمائید

 
 

برگزاری مراسم جشن میلاد امام حسین(ع)

 

برگزاری مراسم زیارت عاشورا  همراه صبحانه


برگزاری مسابقات نقاشی


برگزاری مسابقات شعر


برگزاری مسابقات خطاطی

 
ایستگاه صلواتی  و پذیرایی در ساعات زنگ تفریح

 
برگزاری مسابقات کتاب خوانی

 
برگزاری مسابقات حفظ حدیث

 
برگزاری مسابقات ورزشی


برگزاری نمایشگاه

 

 تقدیر و تشکر از پاسداران


روح اله دهنوی بازدید : 1647 سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

متن ادبي “شور يك تولد

 

ام‏ ايمن، تمام ديشب را نخوابيده است. اين شب‏ها، مدينه فرشته ‏باران است و هوا بوي بشارتي سبز و سرخ مي‏دهد؛ بوي مراتع سبزي كه غروب، به تماشايشان نشسته باشي.

زمين، شانه ‏هايش را براي قدوم آسماني فرزند خورشيد، تكانده است و يحيي ابن زكريا، از پس ِ پرده‏ هاي غبارآلود تاريخ، دوباره متولد خواهد شد.

ام ايمن، تمام ديشب را نخوابيده و گريه‏ اش، براي لحظه‏ اي بند نيامده است. چند روزي بيشتر به سوم شعبان سال دوم هجري نمانده و التهاب غريبِ اشيا و بهت ثانيه‏ ها و دقيقه ‏ها، بوي ترديد دارد. هوا رنگِ دلهره به خود گرفته است و خاك، سرخيِ شرم. حسين عليه‏ السلام ، بر زمين قدم بگذارد؟ زميني كه رسم مهمان‏ نوازي آسمانيان نمي‏داند؟! زميني كه يك‏بار براي هميشه، مسيح را در آن ميزباني كردند؟! زميني كه يحيي ابن زكريا را بر عرصه‏ اش سر بريدند و براي پليدي بردند كه حكم قتل زندگي را صادر كرد؛ زميني كه... .

ام ايمن، تمام ديشب را نخوابيده و گريه ‏اش لحظه‏ اي بند نيامده است. او در عالمِ رؤيا، پاره‏ هاي تن پيامبر را در خانه خود يافته است. چه چيز وحشتناك‏تر از آلوده شدن خانه‏ اش به خون پيامبر؟! اعضاي تن پيامبر، در خانه او چه مي‏كنند؟!

ام ايمن، آن‏قدر پريشان است كه تمام همسايه ‏ها را هم نگران كرده و به سراغ پيامبر فرستاده است.

پيامبر اين روزها در انتظار يكي از بهترين ساكنان روي زمين است و چشم در راهِ يكي از برترين جوانان اهل بهشت دارد و چشم در راه طاووس ِ اهل بهشت، كشتي نجات، ستاره امان اهلِ زمين و بيشترين سهم خود را از گل‏هاي روي زمين دارد.

ام ايمن تمام ديشب را نخوابيده است... و پيامبر خوابِ او را اين‏گونه تعبير مي‏كند كه: “اي ام ايمن، به زودي فاطمه فرزندي به دنيا مي‏آورد كه تو دايه او خواهي بود و به او شير خواهي داد پس بعضي از اعضاي پيكر من و پاره تن من در خانه تو خواهد بود”.

تاريخ را بشارتِ ظهور

آب را بشارتِ تولد روشني باد و تاريخ را بشارتِ ظهورِ يك تحول جاويدان!

زمين، تندتند نفس مي‏زند و صداي گام ‏هاي روشني از دور مي‏آيد؛ از سمتِ افق. آب، چند چنگ بر گلو دارد و سخت احساسِ تشنگي مي‏كند.

شمشيرها، در اعماق تاريخ، سر خم مي‏كنند و نيزه ‏ها در آسمان زار مي‏زنند.

فرشته‏ ها، لحظه‏ اي لبخند مي‏زنند و لحظه‏ اي بغض مي‏كنند.

“اسماء”، صبح عليه‏ السلام را پيچيده در پارچه ‏اي سفيد، در آغوش پيامبر مي‏گذارد. پيامبر صلي ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در گوشِ راست صبح، اذان مي‏گويد و در گوشِ چپ، اقامه و بعد، صبح را در آغوش مي‏كشد و مي‏بويد و مي‏گريد. “اسماء” مي‏پرسد: پدر و مادرم فدايت براي چيست اين گريه؟ و پيامبر مي‏فرمايند: “براي صبح.” اسماء مي‏پرسد: او كه هم‏ اكنون متولد شد! و پيامبر مي‏فرمايند: او را گروهي ظالم، بعد از من به شهات مي‏رسانند. بعدها پيامبر، بشارت امتداد سرخي صبح را تا بي‏نهايت مي‏دهد. و بعدها، چهره شفق‏گونِ صبح، روي نيزه، شكستِ شمشير مقابل خون را فرياد مي‏كند.

“سلام بر تو روزي كه متولد شدي

و روزي كه از دنيا رخت بستي

و روزي كه (دوباره) زنده مبعوث مي‏شوي”.

ـ خجسته باد آمدن سومين بهار ولايت و مبارك باد اين طلوع سبز بي‏پايان!

ـ ميلاد لاله‏ترين سرور جهان بر تمام عزت‏مداران و دوستدارانت مبارك باد!

 

اشارات :: مرداد ۱۳۸۶، شماره ۹۹

محمدعلي كعبي

 

............................................................................................................................................

 

متن ادبي “گلي مي‏آيد”

 

بهارهاي شگفتي در راهند. فردا گلي مي‏شكفد كه بادها را پرپر مي‏كند.

بهارهاي شگفتي در راهند؛ اين را من نمي‏گويم؛ آسمان مي‏گويد با هزاران بهاري كه ديده است.

بهارهاي شگفتي در راهند؛ اين را زمين مي‏گويد؛ زمين كه مادر همه بهارهاي آمده است. زمين كه آبستن بهارهاي شگفتي است كه در راهند.

فردا گلي مي‏شكفد كه گل‏ها به پيشواز آمدنش، پرپر مي‏شوند. درخت‏ها، سجده مي‏كنند مقدمش را، كوه‏ها سر بر آستان كرم او مي‏گذارند و درياها، وام‏دار زلال چشمانش مي‏شوند.

فردا گلي مي‏شكفد كه عطرش از همه پنجره‏ هاي بسته عبور خواهد كرد؛ از همه ديوارهاي سنگي، برج‏هاي بتُني، خيابان‏هاي تاريك، كوچه‏ هاي رنگ و رو رفته. فردا گلي مي‏شكفد كه پنجره‏ ها را باز خواهد كرد و آينه ‏ها را شفاف.

فردا گلي مي‏شكفد كه ابرها را به باران دعوت مي‏كند، باران را به زمين تشنه مي‏فشاند، گل‏ها را مي‏روياند و خورشيد را صدا مي‏كند تا رنگين ‏كماني شگفت، شرق تا غرب زمين و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگين‏ كماني زيباتر از همه آذين‏ها و خير مقدم‏ها، رنگين ‏كماني كه مزين به نام زيباي زيباترين گل دنياست.

فردا باران مي‏بارد، گلي مي‏شكفد. مردي مي‏آيد؛ فردا مردي كه قرار است در باران بيايد، خواهد رسيد؛ بعد توفان مي‏گيرد، باران تند مي‏بارد.

فردا، گلي مي‏ آيد؛ گلي كه كشتيبان “سفينه النجاه” است. مي‏ آيد و آرامش را به دل‏هاي عاشق مي ‏آورد و منتظران را سوار مي‏كند.

فردا گلي مي‏شكفد كه بادها را پرپر مي‏كند. توفان، تاب ايستادگي در برابرش را ندارد؛ پرپر مي‏شود، نسيم مي‏شود و به پاي مباركش بوسه مي‏زند: “السلام عليك يا سفينه النجاه”.

 

اشارات :: شهريور ۱۳۸۵، شماره ۸۸

نغمه مستشار نظامي

............................................................................................................................

 

متن ادبي “قدم نورسيده آفتاب”

 

قدوم نورسيده آفتاب را ملائك بي‏شمار، به تبريك آمده‏ اند و بر بام خانه دختر خورشيد، بال مي ‏افشانند. از بهشتِ دامان بتول، بهاري سرزده است و خانه علي و زهرا، امروز، خانه تمام شادي‏ ها و دست ‏افشاني‏ هاست.

خدا، لبخند مي‏زند اين روز شگفت را و مرد تنهاي نخلستان‏ها، به نسل سبز اين كودك مي‏انديشد. به نور ممتدي كه سينه به سينه، تا قيامت خواهد رفت؛ “وَلَو كَرِهَ الْكافِرُون”.

عاشورا متولد شد

اتفاق كمي نيست... بگذار تمام كائنات بدانند آغاز تو را! دو درياي آبي، به هم آميختند و در پيوند خدايي و زبانزدشان، اقيانوسي پديد آمد كه تاريخ را ديگرگونه خواهد كرد.

بگذار از امروز، همه شمشيرها، خود را مهيا كنند! بگذار لب‏ها براي تشنگي، آبديده شوند! بگذار كفر، از هم‏اكنون، دست به كارِ تيز كردن تيغ كينه باشد و ايمان، كوه صبرش را به شانه‏ هاي تو تكيه دهد!

تاريخ، در راه است تا با خون معصوم تو، خود را رقم زند.

حادثه ‏ها در راهند. آب‏هاي متلاطم و دست‏هاي جفاپيشه ‏اي كه سدِّ سيراب شدن‏اند، توفان خونخواهي حق و رسوايي باطل، خطبه ‏هاي بليغِ روسياهي كفر، قرآن فصيح بر منبر نيزه ‏ها و خدايي كه دلشدگانِ زخم ‏خورده را خود به پرسش و مرهم مي‏ آيد؛ همه در راهند. تو، مولود عشق، امروز، در آغوشِ مادر، مهيّاي فرداي خونخواهي و “هل من ناصر” باش! لبخند بزن، تا خون در رگ‏هاي طبيعت جاري شود!

لبخند بزن، تا خدا به يمن آمدن تو، اهالي روزگار را امان دهد! لبخند بزن، تا همه بدانند “عاشورا” متولد شد... .

 

اشارات :: مرداد ۱۳۸۶، شماره ۹۹

سودابه مهيجي

 

............................................................................................................................

 

ولادت عشق

از تو ما را حدیثی در سینه هست و غمی جانکاه بر دل، که شوق انگیزترین حوادث ،غرورآفرین ترین وقایع، شادی آورترین اتفاقات، شیرین ترین گفتارها و نغزترین رفتارها توان این که خنده ای بر لبان ما بنشاند در خود  نمی بیند.

مگر نه با ولادت تو، عشق متولد شد، رشادت رشد کرد، شهامت رنگ گرفت، ایثار معنا؛ شهادت، قداست؛ و خون، آبرو گرفت؟

مگر نه با ولادت تو، زلال ترین تقوا از چشمه سار وجود جوشید؟ مگر نه با ولادت تو " موج"، موجودیت یافت؟

مگر نه این که " نسیم" با تولد تو متولد شد و مگر نه " صاعقه" اولین نگاه تو در گهواره بود و مگر نه "عشق" در کلاس تو، درس می خواند و مگر نه " ایثار" به تو مقروض شد و مگر نه " آفرینش" از روح تو جان گرفت؟

پس چرا ما خبر " ولادت"  تو را هم که می شنویم، بغض گلویمان را می فشرد؟

پس چرا ما در روز ولادت تو نیز اشک، پهنای صورتمان را فرا می گیرد؟

از تو ما را حدیثی در سینه است و غمی جانکاه بر دل؛ همان غمی که دل آدم را شکست و یاد تواش گریاند.

پیامبر، آنگاه که تو پا به عرصه ظهور نهادی، گلویت را بویید و اشک دلش، بوسه را بر گلوی تو طراوتی دیگر بخشید.

همان حدیث که توان از تن علی ربود و بر بیابانش ایستاند و ناله اش را به آسمان رساند که:

" ههنا مناخ رکابهم و موضع رحالهم و ههنا مهراق دمائهم فتیة من آل محمد..."

اینجاست قتلگاه حسین، خون عزیزان محمد بر پیشانی این خاک جاودانه می شود. همین جا کاروان عشق درنگ می کند و بار بر زمین می نهد، وادی معاشقه اینجاست. همینجاست که پیامبران و فرشتگان صف در صف، گوش به راز و نیازی عارفانه می سپرند.

این جاست که فریاد خون آلودِ" الهی رضاً برضاک" سینه آسمان را می شکافد و بر رضایت خداوند، چنگ می زند و آسمان از این درد می شکند و زمین بر خود می پیچد.

آری، از تو ما را حدیثی در سینه هست و غمی جانکاه بر دل و رسالتی سنگین بر پشت. تو اگر چه قرآن مجسمی و هر بطن وجود و شخصیت تو را بطنی است و آن را بطنی دیگر تا لایتناهی و اگرچه اوج پرواز والاترین انسان، حضیض - پایین ترین- شناخت تو را درنمی یابد.

و هر چند تو برتری از آنچه ما می اندیشیم و آن صفات که تو را متصف می کنیم و اگر چه تو زینت بخش صفاتی، و اگرچه یادمان نرفته است آن کلام را که در قیامت والاترین مؤمنین  در تب و تاب دیدار خداوندی می سوزند و از او تقاضای دیدار می کنند؛ برقی می درخشد و نوری متجلی می شود که همگان را سالیان دراز بی خویش و بی هوش می کند و وقتی خود را می یابند و به هوش می آیند، عاجزانه از خدا می پرسند که این تو بودی؟ و پاسخ می شوند که این یک تجلی از چهره حسین بود؛ جلوه ای از رخ اباعبدالله، یک نیم نگاه ثارالله... و قلم را هرگز توان شرح این دیدار نیست...ولیکن ما را فقط  یارای دیدن ظواهر است و همین و تا همین حد، آتش به خرمن وجودمان افکنده است و دل های ناقابلمان را پروانه آن شمع جاودانه کرده است.

ما که ظرفیت دریا نداریم، همان قطره مان که در گلو چکانده ای، حیات و زندگیمان بخشیده است.

ما در این کاروانسرای دنیا از آن جهت تنفس می کنیم که تو در آن درنگ کرده ای.

ما بر خاکی سجده می کنیم  که پای تو بر آن نشسته و خون تو بر آن چکیده است.ما همچنان که ساده ترین نیازمان؛ آب نوشیدن را، به یاد تو مرتفع می کنیم، احساسمان، اندیشه مان، مرگمان، حیاتمان، سلوکمان، قیاممان، همه و همه رنگ از تو می گیرند و معنا از تو می یابند.

بر مظلومیت جوانانمان از آن خرسندیم که مظلومیت تو را تداعی می کنند. جوانانمان را به یادواره علی اکبر تو به میدان فرستادیم.

و خون را از آن جهت ارج می نهیم که تو- ثارالله- به خدایت اتصالش بخشیده ای و آوارگی زنان و کودکانمان را از آن روی تاب می آوریم که گوشه ای از آن همه درد و رنج تو را بشناسیم. ما هر چه خون به یادواره تو داده ایم و آنچه به دست آورده ایم، از دست های مبارک تو گرفته ایم و بر همین اساس ما گشتیم، جستجو کرده یم، زیرورو کردیم، و ارزشمندترین گلستان جامعه و عطرآگین ترین مجموعه گل را- به اعتقاد باغبان بزرگوار- آن ستون ها را که استواری جامعه در گروی وجودشان است- به اعتقاد بنیانگذار- زیباترین، خالص ترین، مؤمن ترین، ایثارگرترین جوانانمان را- به اعتقاد مربی- جدا کردیم، ممتاز نمودیم و روز تولد تو را به ایشان اختصاص دادیم و جز اینان، چه گروهی را شایستگی این منزلت بود؟

یا اباعبدالله! بابی انت و امی یابن الزهراء!

آتش عشق را در دل کودکان و جوانانمان جاودانگی بخش!

و هدیه های این امت را که بر اساس آیه" لن تنالواالبرحتی تنفقوا مما تحبون"؛ معشوق های خویش را فدای تو کردند، به پیشگاهت بپذیر.

 

" سید مهدی شجاعی"

 

............................................................................................................................

مژده اي دل كه دگر سوم شعبان آمد

 

مژده اي دل كه دگر سوم شعبان آمد                    پيك شادي ز بر حضرت جانان آمد

مژده اي دل كه براي دل غمديده ما                   هدهد خوش خبر از نزد سليمان آمد

خيز اي دل تو بياراي كنون بزم طرب               كه دگر موسم اندوه به پايان آمد

مطربا نغمه نو ساز كن و پاي بكوب                كه به ما مژده وصل شه خوبان آمد

ساقيا باده بده خود بنما سرمستم                     زان مي‌اي كو به تن خسته ما جان آمد

ظلمت و تيرگي شام الم رفت كنون                  روز شادي شد و خورشيد فروزان آمد

غنچه‌ي دهر در اين روز بخنديد دگر                 که به بستان علي نوگل خندان آمد

عطر پاشيد به بستان كه همه عطرآگين             سمن و ياسمن و سنبل و ريحان آمد

بلبل از لب به ترنم بگشايد نه عجب                 كه به گلذار نبي بلبل خوش خوان آمد

گوهري از صدف بحر كرم گشت عيان           كه به توصيف رخش لولو مرجان آمد

نور حق جلوه به برج شرف زهرا كرد             بين به اين نور كه اين گونه درخشان آمد

وه چه روزي است مبارك ز قدوم شه دين               موسم مغفرت و رحمت يزدان آمد

روز فرخنده ميلاد حسين ابن علي(ع)                   مژده‌ي خامُشي آتش نيران آمد

باعث كون و مكان منشاء ايجاد حسين                  كه وجودش به جهان مفخر انسان آمد

مظهر ذات خدا سبط رسول دو سرا                       نور چشمان علي آن شه مردان آمد

حيف و صد حيف كه در واقعه كرب و بلا                   بر تن خسته او ظلم فراوان آمد

بر سر عهد و وفا در ره معشوق نگر                     خود فدا كرد كه سالار شهيد آن آمد

اي غلامان اگرت بار گنه سنگين شد                   غم مخور چونكه حسين شافع عصيان آمد

 

كيمياي اشك؛ سيد جلال ياسيني

 

............................................................................................................................................

 

كعبه‌ي هفتاد و دو ملت

آفتابي كه چنين چهره تابان دارد                            صد چو مه عاشق سرگشته و حيران دارد

پرچم سلطنت عشق برافراشت شهر                  كز شرف خاك درش فخر به كيهان دارد

آمد آن موكب مسعود كه در عرصه عشق             شهسواري است كه دل داده، فراوان دارد

آفتابي ز سرا پرده عصمت بدميد                          كه مه از شرم رخش سر به گريبان دارد

مرد ميدان شجاعت، آن شير ولي                         كه نه انديشد ز شمشير و ز پيكان

سوي جانان برود سوخته جان هر كه ز شوق          سر نهد بر كف و تقديم به جانان دارد

عاشقان را دهد از جلوه معشوق نويد                    زين تبسم كه به لب آن گل خندان دارد

عيد ميلاد حسين نور دو چشمان علي است          آن كه بر چهره دو صد آيت يزدان دارد

شمع تابنده حق اوست كه مشكات وجود               جلوه از تابش آن شمع، فروزان دارد

پي‌فرمان مطاعش فلك حلقه به گوش                   حكم بر ديده نهد گوش به فرمان دارد

جبهه ساينده ملائك به در بارگهي                          كه چو جبرئيل امين صاحب و دربان دارد

مادر دهر نزاده است و نزايد چو حسين                   رادمردي كه نشان از شه مردان دارد

چشمه رحمت حق اوست كه با دشمن و دوست     كرم و لطف و جوانمردي و احسان دارد

هر كه در سايه آن سرو جنان رخت كشيد                كي دگر آرزوي روضه رضوان دارد

خسرو كون و مكان اوست كه بر سر ز ازل                تاج فرماندهي عالم امكان دارد

بلبل گلشن حق اوست مگر لعل لبش                     كه چو خوش نغمه داودي قرآن دارد

قصه عشق و فداكاري و جانبازي اوست                  داستاني كه نه آغاز و نه پايان دارد

بشكفد با رخ خندان چو گل از فيض دمش                 هر كه در ماتم او ديده گريان دارد

روي هفتاد و دو ملت ز اذل تا ابد است                     سوي آن كعبه كه هفتاد و دو قربان دارد

گر چه هر خامه در اوصاف رخش سفت ولي             جلوه كي ران ملخ نزد سليمان دارد

خسروا چهره مپوشان ز گدايان كه رسا                     نكشد دست ز دامان تو تا جان دارد

خواهد اين جامه كه در تهنيت مقدم توست              عرضه بر درگه سلطان خراسان دارد

كيمياي اشك؛ سيد جلال ياسيني

............................................................................................................................................

  

شهريار ملك دين

باب لطفش را خدا بر عالم امكان گشود

جبرئيل آمد به سوى خانه زهرا فرود

گوييا بهر نبى دارد ز سوى حق پيام

اى حسين اى شهريار ملك دين و سرورى

اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى

اى كه در عالم زدى از عشق كوسِ برترى

كرده اى در راه خود عشاق را از خود برى

دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام

اى كه مركب تاختى هر سوى در ميدان عشق

اى كه سرانداختى چون گوى در چوگان عشق

اى كه بودى روز و شب سرگشته و حيران عشق

روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق

ريخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام

اى قرار جان زهرا زينت عرش برين

نور چشم مصطفى اى خسرو دنيا و دين

باعث ايجاد خلق اولين و آخرين

بنده عشقت نجومى سوده بر خاكت جبين

از كرم درياب او را اى ولى ذوالكرام

نجومى خراسانى

  ............................................................................................................................................

 

 

سخت حيران حسينم

 

زارو گريان حسينم چه بود بهتر از اين

سخت حيران حسينم چه بود بهتر از اين

من نه خود مي روم اين ره كه كسي مي بردم

خار دامان حسينم چه بود بهتر از اين

قبلتين دل من زينب و عباس شدند

من مسلمان حسينم چه بود بهتر از اين

نوكران را همه با نام پدر بشناسد

مست عرفان حسينم چه بود بهتر از اين

 

.....................................................................................................................

 

مقاله ویژه میلاد امام حسین(ع)

 

 

به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه‏ ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید، به خانه‏ ى حضرت على و فاطمه (ع) آمد و اسماء (2) را فرمود تا كودكش را بیاورد.اسماء او را در پارچه‏ اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص) برد،آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت(3) .

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش، امین وحى الهى، جبرئیل، فرود آمد و گفت:

سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا، این نوزاد را به نام ‏پسر كوچك هارون‏ «شبیر» (4) كه به عربى‏«حسین‏» خوانده مى‏شود، نام بگذار. (5) چون على (ع) براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است جز آنكه تو خاتم پیغمبران هستى.

و به این ترتیب نام پر عظمت ‏«حسین‏» از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش، فاطمه‏ زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) كشت، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

 

حسین و پیامبر (ص)

 

از ولادت حسین بن على (ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز مى‏ داشت، به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى مى ‏گوید: دیدم كه رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را مى ‏بوسید و مى‏ فرمود:

تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى، تو حجت‏ خدا و پسر حجت‏خدا و پدر حجت‏هاى خدایى كه نه نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان (امام زمان عج) مى ‏باشد. (8)

انس بن مالك روایت مى ‏كند:

وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت‏ خود را بیشتر دوست مى ‏دارى، فرمود:حسن و حسین را، (9) بارها رسول گرامى حسن و حسین را به سینه مى ‏فشرد و آنان را مى‏ بویید و مى‏ بوسید. (10)

ابو هریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف مى ‏كند كه:

رسول اكرم (ص) را دیدم كه حسن و حسین (ع) را بر شانه‏ هاى خویش نشانده بود و به سوى ما مى‏ آمد، وقتى به ما رسید فرمود: هر كس این دو فرزندم را دوست‏ بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. (11)

عالى ‏ترین، صمیمى‏ ترین و گویاترین رابطه‏ ى معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را مى‏ توان در این جمله‏ ى رسول گرامى اسلام (ص) خواند كه فرمود:

حسین از من و من از حسینم. (12)

 

پى‏ نوشت ها

 1 -  در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع) اقوال دیگرى هم گفته شده است،ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل كردیم. ر. به. ك. اعلام الورى طبرسى ، ص 213.

2 - احتمال دارد منظور از اسماء، دختر یزید بن سكن انصارى باشد. ر. به. ك. اعیان الشیعه ، جزء 11 ، ص 167.

3 - امالى شیخ طوسى ، ج 1، ص 377

4 - شبر بر وزن حسن و شبیر بر وزن حسین و مشبر بر وزن محسن نام پسران هارون بوده است و پیغمبر اسلام (ص) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است- تاج العروس ج 3 ص 389، این سه كلمه در زبان عبرى همان معنى را دارد كه حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد- لسان العرب ، ج 6 ، ص 60.

5 - معانى الاخبار ، ص 57.

6 - در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیار مؤثر دانسته شده است، ر.به.ك. وسائل الشیعه ، ج 15 ، ص 143 به بعد.

7 - كافى ، ج 6 ، ص 33.

8 - مقتل خوارزمى ، ج 1 ، ص 146- كمال الدین ، صدوق ، ص 152.

9 - سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 323.

10 - ذخائر العقبى ، ص 122.

11 - الاصابه ، ج 11 ، ص 330.

12 - سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 324- در این قسمت روایاتى كه در كتاب هاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.

 

كتاب: پیشواى سوم - حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

نویسنده: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق

 

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 342 سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
روح اله دهنوی بازدید : 2741 یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

سوالات  جشن مبعث ویژه ابتدایی و راهنمایی

 

بعثت در چه سالی اتفاق افتاد؟


حضرت محمد(ص) در چه سنی به پیامبری مبعوث شدند؟


پیامبر در کجا به پیامبری مبعوث شد؟


بعثت پیامبر در چه ماهی رخ داد؟


در موقع بعثت کدام ایه بر پیامبر توسط جبرائیل خوانده شد؟


غار حراء در کجا قرار دارد؟


کلمه بعثت یعنی چه؟

 

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 2968 یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

 

برنامه های پیشنهادی ویژه مبعث پیامبر

شما می توانید بنا به سلیقه و امکانات موجود در مدرسه برنامه های زیر را اجرا نمائید

 

 

برگزاری مراسم جشن مبعث


برگزاری مسابقات نقاشی


برگزاری مسابقات شعر


برگزاری مسابقات خطاطی


برگزاری مسابقات چاوشی خواندن

 

ایستگاه صلواتی  و پذیرایی در ساعات زنگ تفریح

 

برگزاری مسابقات کتاب خوانی

 

برگزاری مسابقات حفظ حدیث

 

برگزاری مسابقات ورزشی

 

برگزاری نمایشگاه


 

 



روح اله دهنوی بازدید : 946 یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

 

هنگام نزول بركات است امشب

اوقات گرفتن برات است امشب

بفرست مدام بر محمد صلوات

زيرا كه بهار صلوات است امشب

..................................................................................

 

 

 

 

روی زمین و آسمان ها و کرات    در بین مناجات و تمام کلمات

زیباتر از این دعا ندیده است کسی    بر خاتم انبیا محمد صلوات

 

ای احمدیان به نام احمد صلوات    هر دم به هزار ساعت از دم صلوات

از نور محمدی دلم مسرورست    پیوسته بگو تو بر محمد صلوات

 

حق داده به ما وعده ی خیر و حسنات    هم وعده ی جنات سراسر نعمات

خواهی که شود نصیب تو این برکات    بر خاتم انبیا محمد صلوات

 

از ازل بر همه ذرات جهان تا عرصات    رسد از آبروی آل محمد (ص) برکات

وه چه بدبخت و سیه روی هر آن کس که ز جهل    بشنود نام محمد (ص) نفرستد صلوات

 

بر خلق خوش و خوی محمد (ص) صلوات    بر عطر گل روی محمد (ص) صلوات

در گلشن سر سبز رسالت گویید    بر چهره گل بوی محمد (ص) صلوات

 

گردیده شعار هر مسلمان صلوات    تاریخچه عترت و قرآن صلوات

بر شیعه بود نشانه حق طلبی    از اول عمر تا به پایان صلوات

 

شد باز به روی خلق باب برکات    خواهی تو اگر ز درگه دوست برات

بفرست ز جان و دل به آوای جلی    بر خاتم انبیاء محمد (ص) صلوات

 

بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات    بر آل محمد و محمد صلوات

زانجا که دعااستجابت شده است    بر جمله اذکار سرامد صلوات

 

به آیه آیه قرآن احمدی صلوات    به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات

به اهل بیت رسول گرامی اسلام    به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات

 

ای نام تو جان بخش تراز آب حیات    محتاج تو خلقی به حیات و به ممات

 

از بعثت انبیا وارسال رسل    مقصود تو بودی به جمالت صلوات

 

جان راتو صفا ده به صفای صلوات  همراز ملک شو به نوای صلوات

 

هرکس که صلوات می فرستد یک بار  آن چشمه ی جوشنده اکسیر حیات

 

انگیزه ی خلقت است و آیینه ی ذات  بشنو که فرشتگان همه می گویند

 

بر خاتم انبیا محمد صلوات    لولاک اگرنبود ،افلاک نبود

 

از خاک،امیدباده وتاک نبود  بی نام محمد وطنین صلوات

 

در عا لم لفظ واژه ی پاک نبود  ای راز شکفته و نهانی ،صلوات

 

ای عطر زمینی آسمانی ، صلوات    پوشیده نماندهیچ رازی چون تو

 

در عمق دل و وردزبانی صلوات    ای عشق ،تو آمدی حیاتم دادی

 

ازظلمت وتیرگی نجاتم دادی    من تشنه ی یک سرود روشن بودم

 

جامی ز می صلواتم دادی  سر سلسله جنبان تجلی صفات

 

شد ختم رسل جمع جمیع ملکات    بر خاتم انبیا محمد(ص)صلوات

 

دل با صلوات محرم راز شود    سیمرغ شود بلند پرواز شود

 

فرمود پیامبر که با هر صلوات  درها ی اجابت دعا باز شود

 

بر روح بلند مهربانی صلوات    بر خلق عظیم آسمانی صلوات

 

بر اشرف کاینات هادی سبل     خورسید سپهر جاودانی صلوات

 

ای دلبر مه پیکر شیرین حرکات    با ذکر تو پر شده  است اجزای حیات

 

هر کس شنید نام زیبای تو گفت    بر خاتم انبیا محمد صلوات

 

از جلوه گل نشان سرمد خیزد    وز بوی گلاب نام احمد خیزد

 

در هر نفسی که می رود بر صلوات    آوای درود بر محمد(ص) خیزد

 

بر نور جمال پاک احمد صلوات    برعطر وجود حی سر مد صلوات

 

بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول    بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات

 

آن دم که حق جمله عالم آفرید    صدایی از حق برگوش عرشیان رسید

 

گفت حق این ذکر را دائم بگوئید    صلوات بر محمد  و آل محمد شد پدید

 

از ازل بر ذرات جهان تا عرصات    رسد از آبروی آل محمد (ص) برکات

 

چه بدبخت باشد هر کس ز جهل    بشنود نام محمد (ص) نفرستد صلوات

 

گردیده شعار هر مسلمان صلوات    تاریخچه عترت و قرآن صلوات

 

بر شیعه بود نشانه مهر علی    ازازل تا به ابد بر محمد و علی صلوات

 

بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات    بر آل محمد و محمد صلوات

ز انجا که دعا استجابت شده است    بر جمله اذکار سرامد صلوات

 

گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات    گفتم دهنت، گفت زهى حب نبات

گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا    شادى همه لطیفه گویان صلوات

 

یارب از غیب به ما برگ و براتی بفرست    تلخی ذائقه را شهد و نباتی بفرست

تو هم ای بنده اگر شکر گذاری به خدای    بر خود و آل محمد صلواتی بفرست

 

برخیز و بیا! شبِ نجات آمده است    از عالم غیب برات امده است

شادی روی محمد، یک  باغ گل است    گل خنده به لب، در صلوات امده است

 

روح اله دهنوی بازدید : 671 یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

متن ادبی “بخوان محمّد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم

 

بخوان به خون بسته انسان، اینک ای محمّد

حرا نورباران است و محمّد ، حیران، و چنگ وحشیِ شب، گشوده بر دشت مکه و او هر لحظه چنین می‏شنود:

بخوان محمّد، بخوان

و محمّد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم همچنان لرزان، چشمان گشوده بر نور و لب خشکیده از حیرت: من خواندن نمی‏دانم.

و صدا فریاد بر می‏ آورد که: بخوان به نام پروردگارت

این چه آشوب است اینک که بر پاست در جان محمّد، که چنین مضطرب از کوه فرود می‏ آید

یا محمّد خجسته باد برانگیختی‏ ات به رسالت و صلوات بر تو و خاندانت.

محمّد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم فرود می‏ آید، با شور دعوت.

می‏ آید با بار سنگین هدایت بر دوش.

آن نگار به مکتب نرفته می‏ آید تا پیامبر بزرگ بشر بخوانندش.

از فراسوی کوه نور، دسته دسته فرشته به مبارکباد آمده‏ اند که هیچ پیام رسالتی، این چنین با شکوه نبوده است.

و از همان روز، جبرئیل امین خود را برای پیشواز از معراجی بزرگ مهیا می‏کند، تا پذیرای این پیام آسمانی باشد

و بت‏پرستان، عرق ریزان از تداوم کاری پوچ، اینک نوری، چشم‏هایشان را خیره کرده است؛

امّا چرا عبوس می‏نگرندش؟

محمّد بگو، بگو پیام پروردگارت را که امروز بر جانت نثار کرد.

بگو که‏ ای شب پرستان بی شوکت من آمده ‏ام؛ در دستانم بال پرواز که بسپارمشان به شایستگان، تا پرده بر اندازم و باز گویم راز جهل شمایان را.

دست نگه دارید پیغام آسمانی بر لبان من است.

دختران زنده به گور جهل تان را برخیزانید. به راستی هیچ فراموشی نیست اینک؛ بلال برادر من است و برده ‏هاتان برادران شما نیز.

 

نویسنده: حبیب مقیمی

 

 

 ------------------------------------------------------------------------------

 

 

 


متن ادبی بشارت مبعث

 

به اهل مکه خبر دهید که از ارتفاع کوه، آبشاری جریان یافته است که نقطه تلاقیِ خدا با زمین خواهد شد. مردی از عرب برمی‏خیزد تا ردای سبز رسالت را از دوش خود، بر شهر یخ‏زده بت‏ها بکشد تا در پناه آیه‏ها و سوره‏های نگاهش، روح منتظر بشر را به اشارتی، آسمانی کند.

به اهل مکه خبر دهید، مردی از بالا می‏آید تا قطره قطره، دریا را به جان قلب‏های سنگی بچشاند و خبر دهد از روزی که خواب از سر دیوارها خواهد پرید و پرندگان ایمان، در تمام زمین، نامه‏رسانِ رسالت او خواهند شد.

ای اهل زمین بگشایید انحنای بازوانِ خود را تا صراط مستقیم او را در آغوش گیرید

محمد دگرگون کننده ارزش‏ها

امروز، شهادت می‏دهم که نیست خدایی جز او و محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسول و فرستاده خداست.

شهادت می‏دهم که سراپرده بهشت را به حرمت دستان امین محمد، بنا کرده‏اند.

مبعث، سپیده‏دمی است که خداوند، نامه سی جزئی خود را، به دست امین‏ترین بنده‏اش داد، تا دست زمین را به آسمان برساند.

محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ؛ یعنی انقلاب؛ یعنی صبحی که سیاهیِ بلال حبشی، روشن‏تر از آفتاب، در بلندای کعبه اذان می‏گوید و سنگ‏های تراشیده بت‏پرستان، در طبیعتِ لال خود فرو می‏ماند. این صدای جبرئیل است که می‏گوید: “اقرأ باسم ربک الذی خلق”.

برخیز محمد

پایداری در رسالت؛ رمز پیروزی تو

مبعث، پایان ماجرای دختران زنده‏به‏گور و آغاز تساوی سیاه و سپید، در قاموس محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود؛ او که قطره قطره، برخلاف جریان آب‏های زمانه حرکت می‏کرد.

آن روز، آغاز معرفی گل محمدی و ثبت‏نام وسعت او، در واپسین شناسنامه عشق بود.

وقتی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشی، دیگر فرقی ندارد که سنگ و خاکستر، بر کوچه‏های عبورت سرریز کنند یا نکنند. تو جاری می‏شوی، تا باران خود را بر همه بباری؛ گرچه خشم درهای بسته، راه را بر تو ببندد.

از آن روز، تو، مراد و مقصود تمام غزل‏های عاشقانه قرآن شدی، سَر و سِّر خدا با تو را در الف - لام - میم و یا ـ سین خواندم و بوئیدمت که می‏گفتی:

دل به دل راه ندارند در این شهر؛ چرا؟     کیست بر هم زند این شیوه معماری را؟

محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ؛ بزرگ‏ترین امانت‏دار الهی

دهلیزهای سیاه جهل، از امشب در آفتاب عالم‏تاب محمدی، راهی به سپیده‏دمان باز خواهد کرد و خدیجه و علی و محمد، در اولین نماز جماعتِ دنیا، سر تعظیم به خدای کعبه فرود خواهند آورد، تا به یگانگی خالق عشق، اقرار کنند. دیری نخواهد پایید که صفوف موحدان، حلقه‏های لبیک را به دور خانه دوست، بیارایند. بارِ امانتی که آسمان، توانِ کشیدن آن را نداشت، بر دوش نازنینِ احمد از صفین به اُحد و از تبوک به جمل و خیبر کشیده خواهد شد.

آوای بخوان بخوانِ او می‏ریزد     از غار، صدای گفت‏وگو می‏ریزد

می‏گفت فرشته: اقرأ باسم ربک     عشق است کز آسمان فرو می‏ریزد

پیام کوتاه

ـ یا محمد حسن ختام نبوت، نقطه آغاز تو بود؛ روزی که علف‏هایِ هرز مفاهیم جا افتاده را برکندی و خاک بشر را زیر و رو کردی تا تنها بذر وحدانیّت الهی را در آن رها کنیم.

ـ مبعث؛ یعنی وساطت تو میان بنده و معبود. یا رسول اللّه‏ دستانم را بگیر تا بت‏های باقی‏مانده دلم را بشکنم که خدای تو خریدار دل‏شکستگان است.

 

 

نویسنده : رزیتا نعمتی

 

 -------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

شعر ستایش محمد

 

 

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتى نيست

در نظر قدر با كمال محمد

وعده ديدار هر كسى به قيامت

ليله اسرى شب وصال محمد

آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه گيتى مجال همت او نيست

روز قيامت نگر مجال محمد

آن همه پيرايه بسته جنت و فردوس

بو كه قبولش كند بلال محمد

همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمين حشر نتابد

نور نتابد مگر جمال محمد

شايد اگر آفتاب و ماه نتابد

پيش دو ابروى چون هلال محمد

چشم مرا تاب خواب ديد جمالش

خواب نمى گيرد از خيال محمد

((سعدى)) اگر عاشقى كنى و جوانى

عشق محمد بس است و آل محمد

سعدى

.............................................................................................................................................

 

خاتم پیغمبران

تو در مکه امانت دار بودی                   تو در غار حرا مأوا نمودی

زسوی خالق یزدانِ دانا                    چو نازل گشت قرآن بر تو ،والا

ولیِّ مسلمین را می شناختی                  امیرالمومنین را می شناختی

چو فرزند تو بانوی گرامی است                 چراغ روشن هر زندگانی است

کلید و عشق و بازوی بهشت است              چو امّ مادران اندر بهشت است

چو نام تو محمد نور امت               محمد خاتم پیغمبران است

 

شاعر: روح اله دهنوی(سروده شده در دوران راهنمایی)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

در تهنیت روز مبعث

 

مبعوث نبی اکرم آمد

 

به به که چه روزخرم آمد

 

عیدی نبود چنین مبارک

 

بس عید فرا رسید بی شک

 

گیتی چو بهشت جاودان شد

 

از بعثت او جهان جوان شد

 

بر جمله مسلمین مبارک

 

این عید به اهل دین مبارک

 

آن ذات خجسته ی نکو را

 

از غیب ندا رسید او را

 

برخیز و به خلق رهبری کن

 

کای ذات نکو پیمبری کن

 

در کوه" حِری" پیمبری یافت

 

چون قدر و مقام رهبری یافت

 

شد خاتم انبیا"محمد(ص)"

 

بشنید چو این ندا محمد(ص)

 

با آمدنش محمدی شد

 

هر روح که دوراز بدی شد

 

آیین خدا پرستی آورد

 

قانون حیات و هستی آورد

 

بشکست اساس بت پرستی

 

پیدا چو شد آن جمال هستی

 

بتخانه به کعبه شد مبدل

 

با بعثت آن نبی مرسل

 

بر احمد و بر علی و آلش

 

هر دم صلوات بر جمالش

 

قرآن مقدسش کتابم

 

صد شکر به دین آن جنابم

 

در سایه دین و رحمت اوست

 

خوشبخت کسی که امت اوست

 

شد ختم پیمبری به نامش

 

از عرش ملک دهد سلامش

 

بر پاکی ذات تو گواهی

 

ای داده زماه تا به ماهی

 

لولاک لما خلقت الافلاک

 

در شأن تو گفت ایزد پاک

 

یک قصه توست شام معراج

 

ای بر سر هر پیمبری تاج

 

خوشبخت کسی کز امت توست

 

قرآن کریم حجت توست

 

اسلام نبود و حق پرستی

 

گر زانکه تو بت نمی شکستی

 

بتخانه و بت به باد دادی

 

توحید به ما تو یاد دادی

 

ای خواجه کائنات دریاب

 

ای معنی ممکنات دریاب

 

دریاب که هیچکس نداریم

 

ما غیرتو دادرس نداریم

 

فریادرس و گره گشائی

 

ای آنکه تو یار بینوائی

 

امید شفاعت از تو داریم

 

دریاب که ما گناهکاریم

 

غم از دل هر که هست بردار

 

تنها نه منم به غم گرفتار

 

"شهری" است غلام آستانت

 

ای جان جهان فدای جانت

 

عباس شهری

 

------------------------------------------------------------------------------

 

نوری که درخشید

 

شبی كه جوشش صد مهر در گریبان داشت

 

چـــــنین حادثه ای در مشیمه پنهان داشت

 

زمیــن، به خود ز تب التهاب می لرزید

 

زمـــان، ز زایـــش نــوری به خویش می پیچید

 

موكــــــــــلان مشیــــــــت به كـــــــارگاه قدر

 

شـــــــــدنـــــــد، تا كه ببندند طرح نقش دگر

 

قضــــــــا گرفت قلم، تا كـــــــه بـر صحیفه نور

 

ظهــــــــــور نخبه ایجـــــــــــاد را، كند مسطور

 

ز عــــــــرش زمـــــــــره لاهوتیــان پرده نشین

 

نظــــــــــاره را بگشودند، دیده ســـــوی زمین

 

ز شــــــــوق، در رگ شـب خون نور جاری بود

 

بــــــــر آتشش قــــــــدم از تـــاب بیقراری بود

 

شبی عجب، كه همه جود بود و فیض و فتوح

 

شــــــــب شكفتن ایمان، شب گشایش روح

 

شبــــــــــی كه مطلع انـــــــوار نور سرمد بود

 

ظهـــور مصلح كل، بعثت محمـّـــدبود

 

"محمود شاهرخی"

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

بعثت پیامبراکرم (ص) و اهداف آن

 

 

«بعثت‏» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است. و سزاوار منت‏ گذارى خداوند و در بردارنده حكمت و تربيت است. بحث درباره آن گسترده و عميق و از زواياى مختلف قابل بررسى است.


اين نوشتار تلاش دارد تا اين مطالب را به صورت بسيار فشرده، مورد پژوهش قرار دهد:
الف - آغاز بعثت.
ب - نخستين آيات نازل شده.
ج - منت‏ گذارى خداوند به خاطر نعمت‏ بزرگ بعثت.
د - فلسفه و اهداف بعثت.
الف - آغاز بعثت
سرآغاز تاريخ اسلام از روزى شروع مى‏شود كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله درخلوت محبوب، در دل غارى كه در دامن كوهى در شمال مكه بود، صدايى شنيد:
«يامحمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد!
«اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم.» (1) ; بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد. همان كه انسان را از خون بسته ‏اى خلق كرد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى ‏دانست، ياد داد. (2)
جبرئيل به حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:
«ارسلنى الله اليك ليتخذك رسولا» (3)
خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پيامبر اين امت قرار دهم.
حضرت محمد صلى الله عليه و آله هرساله مدتى به كوه «حرا» (4) مى‏رفت و به عبادت و راز و نياز و تفكر مى‏پرداخت تا اين كه روزى فرشته ‏اى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد صلى الله عليه و آله گفت: چه بخوانم؟ فرشته آيات آغازين سوره علق را بر وى قرائت كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز آن‏ها را خواند. (5)
تاريخ نگاران با آن كه تلاش فراوان در ثبت رويدادهاى تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ زندگى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داشته ‏اند، تا آن جا كه به جزئيات رفتارها، روش ‏ها و منش‏هاى آن حضرت اشاره نموده‏ اند، اما بسيار جاى تاسف است كه برخى از رويدادهاى مهم و اساسى، مانند: تاريخ ولادت، مبعث و معراج، مكان معراج، تاريخ رحلت، تاريخ تغيير قبله و موارد ديگر با دقت ثبت نشده و اختلاف‏ هايى را ميان مورخان برانگيخته است كه شايد منشا اختلاف را بتوان در اغراض سياسى يا بى‏توجهى به مسائل موجود، اجتهادهاى شخصى و از همه مهمتر، روگردانى از ابواب علم پيامبر صلى الله عليه و آله و نياموختن مفاهيم از سرچشمه زلال اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و موارد ديگر جستجو نمود.
آغاز بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله چه زمانى است؟ ديدگاه معروف و مورد اتفاق شيعه اماميه 27 رجب است. اما در ميان دانشمندان اهل ‏سنت، در زمان دقيق آن اختلاف زيادى است. برخى از اهل‏ سنت مبعث را در رمضان و برخى ديگر در ربيع الاول دانسته‏ اند. در مورد روز مبعث نظرهاى متفاوتى ارائه شده است:
1- 17 رمضان: طبرى در تاريخ الرسل و الملوك و ابن سعد در طبقات الكبرى (6) به اين قول اشاره نموده ‏اند.
2- 18 رمضان: ابن اثير در الكامل فى التاريخ (7) اين ديدگاه را به ابوقلابه عبدالله بن زيد جرمى - از محدثان اهل سنت - نسبت داده و طبرى (8) نيز بدان اشاره نموده است.
3- 19 رمضان: ابن اثير به اين ديدگاه نيز اشاره نموده است. (9)
4- 20 رمضان: يعقوبى در تاريخ خود روايت كرده است كه ده روز مانده به آخر رمضان، در روز جمعه پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد. (10)
5- 24 رمضان: طبرى در اين باره چنين مى‏نويسد: «وقال آخرون: بل انزل لاربع وعشرين ليلة خلت منه‏» (11) ; برخى گفته ‏اند: قرآن در شب 24 رمضان نازل شده است.
6- 25 رمضان: علامه طباطبايى (12) اين ديدگاه را به برخى از محققان و مفسران اهل سنت نسبت مى ‏دهد.
منشا اشتباه اين چند ديدگاه كه آغاز نزول نخستين آيات قرآن را ماه رمضان مى ‏دانند، اين است كه قائلين، ميان زمان بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و زمان نزول دفعى قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل خلط كرده ‏اند; چون آن‏ها براى تاريخ بعثت‏به آياتى استدلال كرده‏اند كه ناظر به نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان مى ‏باشد. (13) زيرا خداوند مى‏ فرمايد:
«انا انزلناه فى ليلة القدر» (14) «ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم‏» و نيز مى‏ فرمايد: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن‏» (15) «ماه رمضانى كه قرآن در آن نازل شده است.»
بنابراين قرآن در شب قدرى كه در ماه رمضان است، نازل شده است.
اين استدلال صحيح نيست; زيرا اين آيات ناظر به نازل شدن تمام قرآن به عنوان يك كتاب مستقل و كامل است كه از آن، به «نزول دفعى‏» تعبير مى‏كنند; درحالى كه در آغاز بعثت تنها چند آيه به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است، (پنج آيه آغازين سوره علق) كه خود آغاز «نزول تدريجى‏» است. درنتيجه، زمان نزول قرآن با زمان نازل شدن تمام قرآن به عنوان كتابى كامل و مستقل فرق دارد.
7- 3 ربيع الاول: حلبى اين نظر را روايت كرده است. (16)
8- 8 ربيع الاول: ابن اثير از ابن‏ عبدالبر نقل كرده است: بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز دوشنبه 8 ربيع الاول درسال 41 از عام الفيل بوده است. (17)
9- 10 ربيع الاول: مسعودى مى‏نويسد: چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به 40 سالگى رسيد، در روز دوشنبه 10 ربيع الاول خداى عزوجل او را برهمه مردم مبعوث كرد. (18)
11- 12 ربيع الاول: اين، نظر كسانى است (19) كه بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را در روزى كه پيامبر به چهل سالگى رسيد، دانسته ‏اند و چون تولد آن حضرت بنا به ديدگاه اكثر اهل سنت، 12 ربيع الاول است، بعثت آن حضرت نيز در همين روز است.
12- 27 رجب: اين، ديدگاه معروف شيعه است كه عده‏اى (20) از دانشمندان ادعاى اجماع و اتفاق علماى مذهب شيعه برآن را نيز نموده‏اند و به دلايلى، صحيح ‏ترين ديدگاه مى‏باشد. از جمله اين كه رواياتى از امامان معصوم عليهم السلام در اين زمينه وارد شده است كه ضمن تعيين تاريخ بعثت، به اعمال مستحبى مانند روزه در اين روز نيز سفارش شده كه نمايشى از عظمت و گرامى‏داشت اين روز است.
امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
«و لا تدع صيام يوم سبعة و عشرين من رجب فانه هو اليوم الذى انزلت فيه النبوة على محمد و ثوابه مثل ستين شهرا» (21)
روزه 27 رجب را ترك نكنيد; زيرا روزى است كه نبوت برمحمد صلى الله عليه و آله نازل شده است و ثواب روزه آن روز مانند 60 ماه روزه گرفتن است.
امام رضا عليه السلام مى‏ فرمايد:
«خداوند محمد صلى الله عليه و آله را جهت رحمت جهانيان به نبوت برگزيد. كسى كه در اين روز روزه بگيرد، خداوند روزه 60 ماه را براى او ثبت مى‏كند.» (22)
در وسائل الشيعه 7 روايت در اين زمينه ذكر شده است. (23)
رواياتى از اهل سنت نيز همين تاريخ را تاييد مى ‏كنند، از جمله در سيره حلبى از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسى كه روز 27 رجب را روزه بگيرد، خداوند 60 ماه روزه، براى او ثبت مى ‏كند. «و هو اليوم الذى نزل فيه جبراييل على‏ النبى صلى الله عليه و آله بالرسالة و اول يوم هبط فيه جبرائيل‏» (24) ; و اين، همان روزى است كه جبرئيل برپيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر رسالت نازل شد و نخستين روزى بود كه او فرود آمد.
ب - نخستين آيات
هماهنگى آغاز بعثت‏ با نازل شدن نخستين آيات قرآن كريم، باعث‏ شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث‏به بررسى و تعيين نخستين آيات نازل شده برپيامبر صلى الله عليه و آله بپردازند. ديدگاه ‏هايى در اين باره وجود دارد كه مهم‏ترين آن‏ها عبارتند از:
1- پنج آيه نخست‏ سوره علق.
2- سوره فاتحة الكتاب. (25)
3- سوره مدثر. (26)
ديدگاه نخست پرطرفدارترين ديدگاه در ميان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حديث مى باشد. از ميان مورخان; مسعودى (27) ، ابن‏هشام (28) ، ابن‏اثير (29) ، طبرى (30) ، و يعقوبى در كتاب‏ هاى خود و از ميان مفسران شيعه، صاحبان تفاسير: تبيان، مجمع البيان، الميزان، نمونه و از ميان مفسران اهل‏ سنت; صاحبان تفاسير: طبرى (كه حدود يازده روايت در اين باره ذكر مى‏كند.) ، درالمنثور، انوارالتنزيل و اسرارالتاويل (معروف به تفسير بيضاوى) و تفسيرالقرآن العظيم جزو طرفداران اين نظريه هستند.
از ميان كتاب‏هاى علوم قرآنى مى ‏توان به «الاتقان (31) » ، «التمهيد فى‏علوم القرآن (32) » ، «البرهان (33) » ، و... اشاره نمود.
افزون بر آن كه، مضمون آيات نخست ‏سوره علق نيز اين ديدگاه را تاييد مى‏ كند; چون رسالت و نبوت كه از بزرگ‏ترين نعمت‏هاى الهى است، در اين سوره با اسم رب شروع مى‏شود و از آفرينش، دانش و قلم كه مهم‏ترين مفاهيم و معارفند، در اين سوره سخن به ميان مى ‏آيد.
مهم‏ترين دليل اين است كه روايات رسيده از امامان معصوم عليهم السلام آيات آغازين سوره علق را نخستين آيات نازل شده در غار حرا مى‏ دانند. امام صادق عليه السلام مى ‏فرمايد: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمن الرحيم، اقرا باسم ربك...» (34) ; نخستين چيزى كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد، «...اقرا باسم ربك...» بود.
امام هادى عليه السلام نيز فرمود: جبرئيل به محمد صلى الله عليه و آله گفت:
«اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربك الذى خلق.» (35)
طبرى (36) از علماى اهل سنت در تفسير خود، 11 روايت و سيوطى (37) 15 روايت نقل مى‏كند، مبنى براين كه در آغاز بعثت نخستين آيات سوره علق بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است.
طرفداران ديدگاه دوم اندك است. صريح‏ترين كسى كه در اين زمينه سخن گفته، «زمخشرى‏» در تفسير «كشاف‏» (38) است: «اكثرالمفسرين على ان الفاتحة اول ما نزل‏» ; بيشتر مفسران برآنند كه سوره فاتحه نخستين چيزى است كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.
با آن كه بيش‏تر مفسران ديدگاه اول را پذيرفته ‏اند، نسبت دادن اين قول به بيش‏تر مفسران، ناصحيح به نظر مى‏ رسد.
ديدگاه سوم روايتى است كه از جابر (39) نقل شده است. اگرچه هركدام از اين دو ديدگاه ممكن است طرفداران اندكى نيز داشته باشند، اما در برابر سيل نظريات مورخان و مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و نيز روايات فراوانى كه به برخى از آن‏ها اشاره شد و نيز ادعاى اجماع امت (40) مسلمان - چنان چه برخى ادعا كردهاند، نسبت‏به ديدگاه اول - به سادگى نمى‏ توان آن را رها كرد و از كنار آن گذشت.
ممكن است‏با تحليلى دقيق‏تر گفته شود كه اين سه ديدگاه باهم تفاوتى ندارند وبدين صورت قابل جمع هستند كه آيات نخست ‏سوره علق اولين آياتى است كه برپيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و سوره فاتحه نخستين سوره كاملى است كه پس از آن، نازل شد و سوره مدثر نخستين سوره ‏اى است كه پس از فترت وحى نازل شد.
ج - بعثت و منت
در نفس انسان نيازها و غرايز گوناگونى قرار داده شده است كه همگى طالب ارضا و هدايت صحيح هستند. خداوند متعال براى هدايت انسان، بهترين ابزار را دراختيار او قرار داده و امكانات متعددى به او عطا كرده است، تا هم بتواند نيروى خود را صرف ارضاى نفسانيات كند و هم با امكانات و نيروى داده شده، جلو خواهش ‏هاى نفسانى را بگيرد و كشش ‏هاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد. دو راهنما نيز در اختيار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمايز كند; يكى در درون انسان كه عقل است - اگر چه ابزارهاى ظاهرى مانند محسوسات و اندام ‏هاى حسى نيز درهدايتگرى اين راهنما دخالت دارند. - و ديگرى پيامبران الهى كه اين راهنما از طريق وحى براى انسان فرستاده مى‏ شود تا تمام رفتارها را به انسان بياموزد و حدود و مقررات آن را نيز روشن نمايد، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترين هادى، آن است كه داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد; تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت ‏بزرگ‏ترين نعمت‏ خداوند بربشراست و جادارد كه خداوند براين نعمت منت گذارد و اين احسان و نيكويى را به رخ آنان بكشد، چنان كه مى‏فرمايد:
«لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين‏» (41)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت‏ بزرگى بخشيد)، هنگامى كه درميان آن‏ها پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را برآن‏ها بخواند و آن‏ها را پاك كند و كتاب و حكمت ‏بياموزد و البته پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.
خداوند در آيه فوق به خاطر بعثت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله برمؤمنان منت مى‏نهد و اين نعمت‏ بزرگ و معنوى را به رخ آنان مى ‏كشد.
ممكن است كسى تصور كند كه منت گذارى، كار صحيحى نيست، چرا خداوند در اين جا منت مى‏ گذارد؟ مگر بعثت چه ويژگى هايى دارد و هدف از آن چيست؟
واژه منت از «من‏» به معناى چيزى است كه با آن وزن مى‏ كنند (سنگ كيلو) . و نيز به معناى نعمت ‏سنگين و باعظمت نيز به كار مى‏رود. بنابراين هر نعمت ‏سنگين و گرانبهايى را منت گويند. كاربرد اين واژه دو گونه است: قولى و فعلى (42) . اگر كسى عملا نعمت‏ بزرگى به ديگرى بدهد، اين همان منت عملى است كه بيشتر در مسائل تربيتى و هدايتى و معنوى كاربرد دارد و پسنديده و ارزنده است. كه برخى گفته ‏اند: اين منت مختص به خداى متعال است. اگر كسى كار كوچك خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ ديگرى بكشد و آن را بزرگ جلوه دهد، كارى است‏ بسيار زشت، كه اين از منت‏ هاى بشرى است. در نتيجه، منت‏ گذارى بربخشيدن نعمت‏هاى بزرگ كه از جمله آن‏ها نعمت رسالت است، منتى زيباست و «من الله‏» يعنى انعم الله; خداوند نعمت‏بزرگى بخشيد و در اختيار مؤمنان قرار داد. چنان كه در جاى ديگر خداوند به خاطر هدايت كردن انسان‏ها به ايمان، بر آن‏ها منت مى ‏گذارد. «بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان‏» (43) . اگر مسلمانان به خاطر پذيرفتن اسلام، مشكلات و خسارت‏هاى زيادى متحمل شده‏ اند نبايد فراموش كنند كه خداوند بزرگ‏ترين نعمت را در اختيار آن‏ها گذاشته و پيامبرى مبعوث كرد تا انسان‏ها را تربيت كند و از گمراهى‏ها باز دارد. بنابراين هر اندازه براى حفظ اين نعمت‏ بزرگ تلاش و كوشش شود و هر بهايى پرداخته شود، بازهم ناچيز است. (44)
بنابراين مى‏ توان گفت: منت‏بر دو قسم است: پسنديده و نا پسند. منت پسنديده مانند منت در آيه مورد بحث و نيز منت ‏خداوند بر هدايت كردن مؤمنان به سوى ايمان (سوره حجرات، آيه 17) و نيز مانند منت‏ خداوند بر موسى و هارون (سوره صافات، آيه 114) به خاطر نبوت، رسالت و نجات آن‏ها و منت‏ گذارى خداوند بر حضرت يوسف به خاطر به حكومت رسيدن او (سوره يوسف، آيه 90) و منت ناپسند و نكوهيده مانند منت‏ گذارى و به رخ كشيدن انفاق، كه باطل كننده انفاق نيز مى ‏باشد. (سوره بقره، آيه 262) و به رخ كشيدن اسلام و ايمان به خداوند يا پيامبر (يا ديگران) (سوره حجرات، آيه 17) . از آن جا كه كارهاى انسان در برابر عظمت‏ خداوند و كارهاى او بسيار ناچيزاست، هرگونه منت گذارى انسان‏ها بر يكديگر و بر خداوند ناپسند است. «اللهم اجرللناس على يدى الخير و لا تمحقه بالمن‏» (45)
چرا خداوند فرمود: «على المؤمنين‏» و نام مؤمنان را به تنهايى آورده است، با اين كه بعثت پيامبر براى هدايت عموم بشر است؟ شايد بدين جهت ‏باشد كه هدايت پيامبران از جهت تاثير و نتيجه تنها متوجه مؤمنان است كه از اين نعمت ‏بزرگ بهره‏مند مى‏شوند و آن را به خود اختصاص مى ‏دهند. (46)
د- فلسفه و اهداف بعثت
پس از قرن‏ها تحقيق و بررسى درباره مسائل دينى، هنوز پرده از اسرار بسيارى از آن‏ها برداشته نشده است، كه از جمله آن‏ها اسرار نهفته نبوت و بعثت است; اگرچه از ظواهر آيات قرآن مى‏ توان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهى، به ويژه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داراى اهدافى مى ‏باشد كه بيان خواهد شد و تنها در آيه مورد بحث كه خداوند بر مؤمنان منت گذارده است، به سه برنامه از مهم‏ترين آن‏ها اشاره شده است:
«يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة‏»
1- تلاوت آيات الهى
«يتلو» از واژه «تلاوت‏» به معناى پى‏درپى آوردن، پيروى كردن و خواندن با نظم است، (47) كه شامل پيروى كردن در حكم وخواندن منظم آيات الهى همراه باتدبر نيز مى‏شود، گويا تلاوت كننده از آيات پيروى كرده يا حروف و كلمات را در پى يكديگر قرار داده است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با خواندن آيات پروردگار و آشنا ساختن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آن‏ها را آماده تربيت مى‏ نمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است.
2- تربيت
يكى از مهم‏ترين برنامه‏ هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تربيت انسان‏هاست. تربيت‏به معناى فراهم كردن زمينه‏ها و عوامل براى به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب است. (48) او بايد زمينه‏ها را براى شكوفا نمودن استعدادها آماده كند، استعدادهاى خليفة الله شدن كه داراى ابعاد مختلف است. او بايد انسان‏ها را آماده كند تا از نظر عملى بهترين رابطه را با خداى خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعى (حكومت و سياسات)، باخانواده خود (حقوق خانوادگى) و با نفس خود (اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلى الله عليه و آله منجى بشريت است. يكى از دانشمندان فرانسوى مى‏گويد: «بزرگ‏ترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقى است كه به نام وحى، قسمت‏ به قسمت ‏بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشراست.» (49)
پيامبراسلام صلى الله عليه و آله در مدتى كوتاه، انسان هايى بزرگ، مانند على عليه السلام، زهرا عليه السلام سلمان فارسى، ابوذر، مقداد و... را تربيت كرد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله كاشف معدن‏هاى نهفته انسانيت ‏بود. زيرا «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه‏» ; مردم مانند معدن هاى طلا و نقره هستند.
انسان داراى استعدادهاى نهفته است كه براى بهره‏ ورى صحيح از آن، نياز به كشف آن مى‏باشد تا به ارزش حقيقى خود دست‏يابد.
كلمه «يزكيهم‏» از ماده «زكوة‏» و زكآء» به معناى رشد و زيادى است (50) ، كه در اين‏جا به معناى تربيت و پاكسازى است و شامل پاك شدن از آلودگى‏ هاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى مى ‏باشد. اگرچه واژه تربيت ازماده «ربو» نيز به معناى افزايش و نمو است، اما در قرآن كريم مفهوم تهذيب نفس با واژه تزكيه آمده است:
«قد افلح من زكيها» (51)
«قد افلح من تزكى‏» (52)
«رستگار شد كسى كه خود را تزكيه كرد.»
كه در جنبه‏ هاى روحى و معنوى است. واژه تربيت در قرآن در جنبه ‏هاى جسمانى و مادى به كار رفته است، نظير:
«الم نربك فينا وليدا» (53)
«آيا در دوران كودكى تو را در ميان جمع خود تربيت نكرديم؟»
كه سخن فرعون است كه خود را مربى موسى معرفى مى‏كند، يعنى از نظر جسمانى و امكانات مادى تو را بزرگ كردم. اهميت اخلاق و تزكيه نفس بركسى پوشيده نيست. جوامع مختلف به آن نيازمندند، زيرا تنها راه نجات از گمراهى ‏ها، فسادها، جهل، جنگ و خونريزى‏ ها و... در پرتو اخلاق صحيح و آراسته شدن به ارزش‏ها و مكارم اخلاقى است. پيامبراسلام صلى الله عليه و آله‏ هدف از بعثت‏خود را كامل كردن مكارم اخلاق بيان كرده است:
«بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» (54)
من براى كامل‏ كردن فضايل اخلاقى مبعوث شده‏ام.
يكى از دانشمندان فرانسوى مى‏گويد: «اى محمد! اى آورنده قرآن! كجايى؟ بيا و دست ما را بگير و به باغ و صحرا و چمن و به هر جايى كه خواهى ببر. تو اگر ما را به ميان دريا ببرى، خواهيم رفت، زيرا تو عالم به حيات و زندگى ما هستى!» (55)

حسين علوى‏ مهر
_________________________________________________
1- سوره علق، آيه 5- 1.
2- بحارالانوار، ج 18، ص 206.
3- همان، ص 184.
4- «حرا» نام كوهى است كه در شمال مكه قرار دارد. در نقطه شمالى آن غارى است كه ارتفاع آن به قدر يك قامت انسان است. قسمتى از داخل غار با نور خورشيد روشن مى‏ شود و قسمت‏ هاى ديگر آن در تاريكى است. (ر.ك: فرازهايى از تاريخ پيامبراسلام (ص)، ص 92) .
5- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 62.
6- طبقات الكبرى، ج 1، ص 192; تاريخ طبرى، ج 2، ص 44 و الكامل فى ‏التاريخ، ج 2، ص 30.
7- الكامل فى ‏التاريخ، ج 2، ص 30.
8- تاريخ طبرى، ج 2، ص 44.
9- الكامل فى‏التاريخ، ج 2، ص 30.
10- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 30.
11- تاريخ طبرى، ج 2، ص 22.
12- تفسيرالميزان، ج 2، ص 19.
13- همان; سيره نبويه، ج 1، ص 239 و تلخيص التمهيد، ج 1، ص 68.
14- سوره قدر، آيه 1.
15- سوره بقره، آيه 185.
16- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
17- تاريخ پيامبراسلام (ص)، آيتى، ص 84.
18- همان، ص 84، به نقل از: «التنبيه و الاشراف‏» ، ص 198.
19- التمهيد، ج 1، ص 68، به نقل از سيره حلبى، ج 1، ص 238.
20- از جمله: علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 18، ص 190 واز معاصرين: آية‏الله سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 232 و آية‏الله معرفت در تلخيص التمهيد، ج 1، ص 66.
21- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، ابواب صوم مندوب، باب 15.
22- فروع كافى، ج 4، ص 149.
23- وسائل الشيعه، ج 7، ص 329، براى اطلاع بيش‏تر به كتاب «موسوعة‏التاريخ الاسلامى‏» ، شيخ محمدهادى يوسفى غروى، ج 1، ص 380 مراجعه شود.
24- سيره حلبى، ج 1، ص 384.
25- مجمع البيان، ج 10، ص 780.
26- همان.
27- مروج الذهب، ج 2، ص 282.
28- سيره نبوى، ج 1، ص 239.
29- الكامل فى‏ التاريخ، ج 2، ص 32.
30- تاريخ طبرى، ج 2، ص 45.
31- الاتقان، سيوطى، ج 1، ص 95.
32- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 84.
33- برهان، بدرالدين زركشى، ج 1، ص 206.
34- اصول كافى، ج 2، ص 628.
35- بحارالانوار، ج 2، ص 206.
36- جامع البيان فى‏تاويل القرآن (تفسير طبرى)، ابوجعفر محمدبن طبرى، ج 1، ص 646.
37- درالمنثور، سيوطى، ج 5، ص 562.
38- كشاف، زمخشرى، ج 4، ص 775.
39- صحيح مسلم، شرح النووى، ج 2، ص 205.
40- تلخيص التمهيد، ج 1، ص 78.
41- سوره آل عمران، آيه 164.
42- مفردات راغب، واژه «من‏» .
43- سوره حجرات، آيه 17.
44- مجمع البيان، ج 2، ص 875.
45- 46- 47- تفسير نمونه، ج 3، ص 158; مفاتيح الجنان، دعاى مكارم الاخلاق; مجمع البيان، ج 1، ص‏429; مجمع البيان، ج 2، ص‏875;
48- تعليم و تربيت اسلامى، (مبانى و روش‏ها)، ص 4.
49- در منگهم Dermnghem ، دانشمند فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت‏بنوى)، ص 283.
50- مفردات راغب، واژه «زكا» .
51- سوره شمس، آيه 8.
52- سوره اعلى، آيه 14.
53- سوره شعراء، آيه 18.
54- بحارالانوار، ج 70، ص 372.
55- ژان ژاك روسو، j.j. Rosseey ، دانشمند معروف فرانسوى، به نقل از بانك تكبير (بعثت نبوى) .

روح اله دهنوی بازدید : 395 یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
روح اله دهنوی بازدید : 218 پنجشنبه 17 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

روی گزینه ی مورد نظر کلیک کنید

 

میلاد پیامبر اکرم(ص)

 

بعثت پیامبر (ص)

 

میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)

 

میلاد امام علی (ع)

 

میلاد امام حسن(ع)

 

میلاد امام حسین (ع)

 

میلاد حضرت سجاد(ع)

 

میلاد امام محمد باقر(ع)

 

میلاد امام جعفر صادق(ع)

 

میلاد امام موسی کاظم (ع)

 

میلاد امام رضا (ع)

 

میلاد امام محمد تقی(ع)

 

میلاد امام هادی(ع)

 

میلاد امام حسن عسکری(ع)

 

میلاد حضرت زینب(س)

 

میلاد حضرت معصومه(س)

 

میلاد حضرت مهدی(عج)

 

میلاد حضرت علی اکبر(ع)

 

 

میلاد حضرت ابوالفضل(ع)

 

 سالروز ازدواج حضرت علی(ع) با فاطمه زهرا(س)

 

عید غدیر خم

 

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 164 پنجشنبه 17 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

روی گزینه ی مورد نظر کلیک کنید

 

 


رحلت پیامبر اکرم(ص)

 

شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

 

شهادت امام علی (ع)

 

شهادت امام حسن(ع)

 

شهادت امام حسین (ع) ایام محرم

 

شهادت حضرت سجاد(ع)

 

شهادت امام محمد باقر(ع)

 

شهادت امام جعفر صادق(ع)

 

شهادت امام موسی کاظم (ع)

 

شهادت امام رضا (ع)

 

شهادت امام محمد تقی(ع)

 

شهادت امام هادی(ع)

 

شهادت امام حسن عسکری(ع)

 

وفات حضرت زینب(س)

 

وفات حضرت معصومه(س)

 

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 251 پنجشنبه 17 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

فایل های صوتی رشته قرائت در مقطع ابتدایی پایه های سوم،چهارم و پنجم

 

استاد عبدالباسط.سوره ضحی شرح

 

استاد شحات محمد انور. سوره حمد



استاد منشاوی. سوره ضحی شرح

 

 

روح اله دهنوی بازدید : 4618 چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

همخوانی طنز – رفتن به اُردو

 

*نون لواش و سبزی،پنیر و گردو/داریم ما با خوشحالی میریم به اُردو

شیرنی و قندیم/با هم می خندیم

راه ِ غم و بر روی دلا می بندیم

راننده های ِ/پژو و سمندیم

راه ِ غم و بر روی دلا می بندیم

 

فسنجون و اُلویّه،نیمرو و کُتلت/قیمه و قورمه سبزی،آبگوشت و اُملت

تو اُردومون این/غذاهارو داریم

خوشمزه تر از اینها هیچی نداریم

به جای سالاد باقالی میذاریم

خوشمزه تر از اینها هیچی نداریم

 

باید با هم شعر همدلی بخونیم/باید که قدر این روزا رو بدونیم

بپّا نیفتی از روی نرده

این روزا دیگه هیچ وقت بر نمیگرده

تو تخم ِ مرغ هست سفیده و زرده

این روزا دیگه هیچ وقت بر نمیگرده

--------------------------------------------------------------------------

 


زمزمه ی دانش آموزی یا دانشجویی – اردوی جهادی

 

با ذکر یا ابالفضل/از برای آبادی

می رَویم دسته جمعی/به اردوی جهادی

همّت ما بُوَد یار محرومان/گره گُشاید از کار محرومان

این راه ِ نیکو باشد/راه ِ سعادت ما

یاری مستضعفان/بُوَد عبادت ما

مؤمن بر اسلام و دین و قُرآنیم/ما مدد رسان ِ مُستضعفانیم

در مسیر تعالی/این بُوَد ما را رَوش

حُرمت ِ والدین و/تهذیب و درس و ورزش

خدای مهربان ما را یاری کن/برای ما در این وادی کاری کن

کاری کن تا که شویم/همه جوره خدایی

همانند شهیدان/عاشقی کربلایی

بشَویم لاله ی سُرخ ِ حسینی/سرباز سیِد علی و خمینی

آن حسینی که عُمرش/وقف راه ِ خدا شد

برای حفظ اسلام/لب تشنه جانفدا شد

جانها به یاد ِ غمش شده بر لب/اَمان از قلب غمدیده ی زینب

ما که مشتاق ِ عطر ِ/آن گل یاسمنیم

منتظر ِ ظهور ِ/حجت بن الحسنیم

اَلعَجَل اَلعَجَل یا حُجّتَ الله/ پسر فاطمه بقیة الله

 

جهت دانلود فایل صوتی روی لینک زیر کلیک کنید

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

 

همخوانی - کلام ولایت

 

          تحصیل و هم تهذیب نفس و ورزش 

         هر سه بود راه صعود و جهش
 
        به سوی سعادت        ز نور ولایت

             هرگز نمیشوی تو گمراه           ادرکنی یا بقیة الله
 

 
         باید همه بصیر و آگه شویم

           به علم و معرفت مسلح شویم

              یاد پیر خمین   به ذکر یا حسین
 
              بگو برای رفتن راه                 ادرکنی یا بقیة الله

 

جهت دانلود فایل صوتی روی لینک زیر کلیک کنید

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

 

سرودی با کاربرد های های علمی و اعتقادی - در مدارس یا اردو ها

 

*سلامت جسم و روح و جان ِ انسان/تضمین شود با کار و تلاش و ایمان

باید کنیم ما/از دل و از جان/فعالیت در راه ِ اسلام و قرآن

عنایتی یا مولا بقیة الله...

*ما با سلاح دین و علم و تعقّل/با اعتقاد اسلامی و توسل

زنیم به سوی/فناوری پُل/با کار بی حدّ و ایمان و توکل

عنایتی یا مولا بقیة الله...

*خوشا به حال ِ آنکه در هر کجایی/نیّت او باشد نیّت خدایی

اگر که اعمال/شود خدایی/بگیرد عطر و بوی کرببلایی

عنایتی یا مولا بقیة الله...

اُمید ِ ما با لطف خدای منّان/باشد سرافرازی اسلام و ایران

این امنیت را/در همه دوران/هستیم همه مدیون ِ خون ِ شهیدان

عنایتی یا مولا بقیة الله...

 

 

جهت دانلود فایل صوتی روی لینک زیر کلیک کنید

 

روح اله دهنوی بازدید : 131 چهارشنبه 20 اسفند 1393 نظرات (0)

همه خوانی سوره قدر

 

ابتدا شان نزول و ترجمه سوره قدر را برای دانش آموزان بیان کنید سپس این سوره را به شکل آهنگین و همگانی بخوانید


جهت دانلود فایل صوتی روی لینک زیر کلیک کنید

 

در حال آماده فایل هستیم

تبلیغات در سایت



 



filesell
           

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
در این وبلاگ سعی شده است روش هایی کاربردی جهت امور تربیتی مدارس در اختیار مربیان پرورشی قرار گیرد . روح اله دهنوی 09157069539- r.dehnavi82@yahoo.com
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • اپلیکیشن بورس ترینر - آموزش بورس
    آمار سایت
  • کل مطالب : 156
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 156
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 549
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 1,919
  • بازدید ماه : 1,048
  • بازدید سال : 43,755
  • بازدید کلی : 488,638
  • امکانات جانبی






    تبلیغات شما اینجا


    اپلکیشن آموزش سیستم های مدارس

    آموزش تصویری سیستم توصیفی- سیستم دانا راهنمایی-

    سیستم حسابداری مدارس

    همه آموزش ها در یک برنامه اندورید همیشه همراه شما

    اپلکیشن ستاد اسکان فرهنگیان

    اپلکیشن آموزش مهارتهای هفتگانه ICDL
    اپلکیشن صبحگاه مدارس

    نیایش ایام هفته-ادعیه - پیام های قرآنی-پیام های سلامت- آهنگ ورزشی-حکایت پندآموز- خاکریز خاطرات-احادیث-حکمت نهج البلاغه-بازی صبحگاهی و ....

    اپلکیشن آموزش تصویری اتوپلی

    آموزش کامل و تصویری برنامه اتوپلیAutoPlay Media Studio 8


    اپلکیشن آموزش تصویری استوری لاین2

    با کمک این برنامه تمامی آموزش های لازم پیرامون استوری لاین 2 را به تفکیک موضوعات مختلف بر روی گوشی موبایلتون دنبال کنید

    اپلکیشن کلاس چندپایه