روزي كه خاك صحن رضا آفريده شد
مهر سجود اهل سما آفريده شد
خورشيد از درون ضريحش طلوع كرد
تا گنبدش رسيد و طلا آفريده شد
آواي آسماني نقاره خانه اش
پيچيد در فضا و صدا آفريده شد
از حلقه هاي پنجره فولاد محشرش
عيسي كه جان گرفت و شفا آفريده شد
موسي ز دست خادم و دربان صحن او
وقتي مدد گرفت عصا آفريده شد
از سايبان گوشه صحن مطهرش
راهي به سوي كرب و بلا آفريده شد
شاعر:محمد علي كاروان